۱۳۸۸/۰۸/۲۱

بدون عنوان

"خونه ی ما نفس میشکه" روزی یک بار - دم یا شایدم بازدم-من مطمئنم که خونه نفس میکشه چون صداشو میشنوم بعضی وقتا ظهر ها بعضی وقتها شبا راستشو بخوای تا حالا صدای نفس کشیدنه خونمون رو صبح ها نشنیدم اولا میترسیدم –خوب ترس داره دیگه فکر کن دراز کشیدی رو تختت بعد صدای پر یا خالی شدن شش های یه نفر رو میشنوی – اما جدیدا دیگه نمیترسم نکه عادت کرده باشم ها نه اما خوب میدونم که خونه داره چی کار میکنه - اون داره نفس میکشه من فکر کنم اتاق من دهن خونمون باشه چون صداش از تو اتاق من خیلی واضحه یجوریه که آدم فکر میکنه اگه بری پشت در اتاق عمرا بشه صداشو شنید.من فکر کنم حلق خونمون درست پشت تخت خواب من باشه یعنی سی سانت پشت اونجایی که من سرم رو برای خواب میذارم بعضی وقتا فکر میکنم اگه به جای تخت رو زمین بخوابم ممکنه صداشو اصلا نشنوم من فکر میکنم شُش های خونمون تو مغز من باشه چون وقتی خونمون هوا رو تو شش هاش پر یا خالی میکنه من یجوری میشم انگار یکی فوت کنه تو سلول های مغزت مطمئنا شما نمی فهمین من چی میگم چون صدای نفس کشیدن خونتون رو نمیشنوین اما من میدونم اونا اون کارو میکنن معمولا ظهر ها و بعضی وقتا شبا اما راستشو بخوایین من نمیدونم خونه ها صبح ها نفس میکشن یا نه؟